زینب و زیبا نگری
10/05/2017
احمد زکی حسینی (سرد بیر) ِ
در نهضـت حسـینی، زینـب شـجاع و حکیـم نیـز حماسـه آفرینـی نمـوده اسـت. زینـب نمـاد کامـل یـک زن مسـلمان بـوده و ملقـب بـه »عقیلـه« یعنـی بسـیار بـا عقـل وعمیقـً بزرگـوار مـی باشـد. دورنگـری زینـب و آگاهـی از حقـوق خویـش ایـن بانـوی قهرمـان را قـادر سـاخت کـه بـرای شـوهرش شـرط ضمـن عقـد بگـذارد. شـرطی کـه شـوهر را موافـق سـاخت تـا در سـفرتاریخی امـام و بـرادرش حسـین، وزیـرو سـخنگوی وجانشـین سـاالر شـهیدان باشـد. غلبـه تعقـل و تـوکل زینـب بـر احساسـات و آالم اش چنـان خبرسـاز و خیـره کننـده اسـت کـه بعـد ازکشـتارکربال، بـه وجـه احسـن از عهـده مدیریـت بحـران بـر آمـده و »دراسـیری هـم امیـری کـرده اسـت«. ازدالیلـی کـه تجلیـل از نهضـت حسـینی و زینبـی جاویدانگـی یافتـه ایـن اسـت کـه درسـهای حکیمانـه و حماسـی آن، همیشـه الهـام آفریـن اسـت. یکـی از ایـن درس هـای حیاتبخـش، پاسـخ زینـب بـه تهاجـم لفظـی و طعنـه آمیـز والـی کوفـه عبیــد اهلل ابــن زیــاد مــی باشــد. ابــن زیــاد همچــون معاویــه کــه میگفــت "خــدا میخواســت مــن حکومــت کنــم"؛ جبــری مسـلک بـوده و چـون سـایری جبـاران تاریـخ، بدنبــال هتاکــی و توجیــه گــری بــود. بعــد از ورود اســرا بــه کوفــه کــه شــامل یتیمــان و بیــوه زنــان بــود ابــن زیــاد، زینــب )س( را چنیـن مـورد اهانـت قـرار داد: "خـدا را شـکر کـه شـما را رسـوا و تکذیـب نمـود. کار خـدا را بــا بــرادر و خاندانــت در کربــا چگونــه دیــدی؟!" زینــب پاســخ عمیــق و حماســی اش را چنیــن بیــان داشــت: "... مــا رأي ُ ــت ّ اال جمي ً ـا..." )هیـچ چیـزی بـه جـز زیبایـی }در کربال{ندیــدم(. زينب آن شير زن، آن نستوه و ناب زينب آن تيرزن بمثل بوتراب تيرهايش از کالم و صوت و سوز تيرگی ها را زدود و کرد روز ابن زياد آن قاتل سردار ما گفت ديدی زينبا کار خدا آن خدای قاهری جابر چه کرد امر رب را ديدی و ياريت نکرد تو چه ديدی در زمين نينوا قسمت تو زخم و زهر و زجه ها گفت زينب ما راي ُت جز جمال دشمن ما دمبدم در انفعا ل شکر آن معبودی محبوبی مجيد مطلع ما رحمت و فرجام شهيد اين نه ننگ و ذلت و خواری بود اين قشنگ وعزت و ياری بود در کجــای دنیــا یــک زنــی بــاز مانــده از قتــل عــام بــرادران و فرزنــدان و همرزمــان توانسـته اسـت در برابـر دشـمن سـفاک چنیـن حکیمانــه و شــجاعانه ســخن گویــد؟ اساســً ایـن کالم کـه "هیـچ چیـزی بـه جـز زیبایـی ندیــدم" یعنــی چــه؟! تفسیر سخن زینب با »اصل نظام احسن« "نظــام احســن" یعنــی اینکــه خداونــد نظــام آفرینــش را بــه بهتریــن وجــه ممکــن خلــق کــرده اســت؛ زیــرا اگــر خــدا عالــم را بــه بهتریــن صــورت ممکــن خلــق نکــرده باشــد یـا بـه علـت ایـن اسـت کـه علـم بـه بهتریـن نداشـته، یـا آن را نمـی پسـندیده یـا توانایـی بــر آفرینــش آن نداشــته و یــا از ایجــاد آن بخــل ورزیــده اســت. در حالیکـه آفریـدگار از ایـن خصوصیـات مبـرا اسـت. حـب الهـی بـه کمـال و خیـر ایجـاب میکنـد نظـام آفرینـش دارای کمـال و خیـری بیشــتر بــوده و در جهــان مــادی، نقــص و فسـادهای کـه الزمـه این جهـان اسـت در آن بـه حداقـل برسـد. بقـول ابـن سـینای بلخـی "بــا یــک نگــرش کلــی در نظــام خلقــت، در مییابیــم کــه شــرور زیــاد انــد ولــی بیشــتر از خیــرات و خوبــی هــا نمــی باشــند". شــروری چــون قتــل، فقــر، تجــاوزو... الزمــه اختیــار انسـانی وحیـات در دنیـا بـوده و اگـر تعـدادی چـون یزیـد ابـن معاویـه سـیری نزولـی دارنـد تعـدادی دیگـر چـون حسـین ابـن علـی سـیر صعــودی دارنــد. از ســوی دیگــر توانمنــدی انسـان دلیـل بـر رضایتمنـدی خـدا بـر گنـاه انسـان نمـی باشـد. همانطوریکـه انسـان قـادر بـه نقـض قانـون اسـت؛ ولـی جامعـه بـا آن راضـی نبـوده ومتخلـف را مجـازات مینمایـد. خداونــد فیــاض بــه خاطــر شــری انــدک، از آفرینــش خیــر بیشــترمضایقه نمــی کنــد. از آنجــای کــه خداونــد کمــال مطلــق اســت، عالــم خلقــت بــا نظــام هــا و ســنت هــای آن، کامــل تریــن معلــول ممکــن اســت. بــه ُ همیـن سـان خداونـد بـزرگ حسـن و جمـال مطلـق میباشـد لـذا معلـول او نیـز )گیتیـان یـا عوالـم آفرینـش( زیباتریـن نظـام ممکـن بوده و زیبـا تروبهتـراز آن فـرض نـدارد. چنانچـه در ِ زبـان عربـی ودر عالـم واقعیت احسـن احسـن یـا بهتریـن تـراز بهتریـن نداریـم. ایـن نظـام، زیبـا تریـن وبـا رحمـت تریـن دسـتگاه بـوده وبقـول بیـدل: از چمن تا انجمن جوش بهار رحمت است دیده هرجا باز می گردد دچار رحمت است شب اگر گل کرد بیدل پرده دار عیب ماست صبح اگر خندید در تجدید کار رحمت است براسـاس اصـل "نظـام احسـن"، سـنت شـب و روز، عمـل و عکـس العمـل، حیـات و ممـات و قیامـت، تزاحـم، اسـتدراج، ابتـا )مثـل اسـارت و شــهادت رادمــردان و ســیطره پوشــالی و شـتابزده نامـردان؛ تـدارک زمینـه امتحـان امـت کــه آیــا در صــف حســینیان قرارمیگیرنــد یــا امویـان(، غلبـه نهایـی حـق بـر باطـل )ماننـد ُحسـن ختـام حـق پرسـتان و سـوء فرجـام خـود پرسـتان(، ناپایـداری دنیـا و مانـدگاری عقبی و... نمونــه هــای از "نظــام احســن" در ایــن عالــم ُ مــی باشــند. درک ایــن حکمــت و حســن بــه یقیـن مـا افـزوده و تلخـی هـا را نیـز شـیرین مـی سـازد. گـر تـرا نـور یقیـن پیـدا شـود می تواند زشت هم زیبا شود زینــب ایــن زینــت پــدر و بشــر؛ چنیــن ایمــان شــکوهمند را در پرتــو چنیــن تعلیمــات حیاتبخــش نبــوی آموختــه اســت: "انسـان بـه کمـال ایمـان نمیرسـد مگـر اینکـه بدانــد آنچــه بــرای او رســیده بایــد میرســید و آنچـه بـه او نرسـیده امـکان نداشـت برسـد". اصـوال جهـان بینـی توحیـدی نگـرش بهجـت زا و مسـرت آفریـن بـه عالـم وآدم دارد. به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازاوست براســاس همیــن آمــوزه هــا حافــظ میگویــد: سـیر فلکـی یـک سـره بـر منهـج عـدل اسـت خـوش بـاش کـه ظالـم نبـرد راه بـه منـزل روی خوبت آیت از لطف بر ما کشف کرد زآن سبب جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما در کتـاب »نظـام احسـن ازمنظـر حكمـت متعالـی« چنیـن آمـده اسـت: »خداونـد ّه عاقلـه اعطـاء كـرد تـا بـرای اينكـه نقـص انسـان را برطـرف كنـد، بـه او قـو منفعـت و ضـرر مالـی خـود را بـا آن درك كنـد و خيـرات حقيقـی و شـرور را از هـم تميـز دهـد. مّلصـدرا بـرای شـناخت دقيـق موجـودات، قائـل بـه اين اسـت كـه بايـد بـه كمـك عقـل از ايـن عالـم ظلمـت بـه سـوی خـدا مهاجـرت كنيـم ّه عاقلـه، ملكـوت اشـياء، اسـباب و علـل آنهـا را و بـه قـدرت الهـی قـو ببينيـم و ازطريـق آنهـا بـه شـگفتی هـای عالـم خلقـت پـی ببريـم. پـس از اينكـه خـدا را، آنچنانكـه شاي ّ سـته اسـت، در حـد امـكان شــناختيم، از منظــر او بــه خلقــت نــگاه كنيــم و بــا ديــد الهــی و چشـم مهندسـی عالَـم را ببينيـم كـه در اينصـورت، همـه اشـياء ُ نـزد مـا دارای حسـن و شـرافت و موافـق بـا رضـای مـا هسـتند. چــون رضــای مــا در ايــن صــورت، رضــای عقلــی میباشــد كــه آيينــه رضــای حــق اســت. ایــن جاســت کــه آنچــه را بــا برهــان گفتـه شـود بـا وجـدان درك میكنيـم. بـه عبـارت ديگـر، چـون ّـت )خداونـد( عـاری از هـر عيـب و نقـص اسـت، آيـت، نشـانه و عل مظهـر- از آنجهـت كـه منتسـب بـه او اسـت- هيچگونـه عيبـي نـدارد. بـرای نمونـه، ميتوانيـم بـه كالم زيبـا و پرمعنـای حضـرت زينـب )س( در كاخ عبيـداهلل ابـن زيـاد در برابـر سـرزنش آن ظالـم ُ )بنگـر خـدا بـا شـما چـه كـرده اسـت؟ مـردان شـما را كشـت و شـما را خـوار، ذليـل و اسـير نمـود كـه ايـن دليـل حقانيـت ماسـت( اشـاره كنيـم كـه فرمودنـد: »مـا رأي ّ ـت اال جمي ً ـا«؛ همـه چيـز بـه نظـر مـن زيبـا بـود، زيـرا مـن بـه همـه اينهـا از منظـر او نـگاه ميكنــم و ميدانــم او شــاهد اســت و ملكــوت اعمــال شــما را ميبينــم. قســمتی اززیبایــی هــای نهضــت حســینی: عــدم آغــاز جنــگ، اصـل را بـر نصیحـت و اعتـراض منطقـی ومذاکـره واتمـام حجـت قــرار دادن، عمــل آگاهانــه و عاشــقانه بوظیفــه، رضایتمنــدی بــر مقـدرات الهـی، نهراسـیدن از تهدیـد و تطمیـع و توطئـه دشـمن، ســبقت جویــی مبــارزان در پیــکارو اســتقبال از شــهادت، عــدم اسـتفاده از زنـان داواطلـب بـرای جنـگ و پاسـداری از آنـان، جواب عزتمندانـه زینـب بـه عتـاب ذلیالنـه ابـن زیـاد، حسـرت شـنیدن تضـرع ودرماندگـی را در دل دشـمن گذاشـتن، پیروزمنـدی در اوج مظلومیـت و صبـری جمیـل، اولویـت بـه نمـاز ونیایـش درعاشـورا، گشـوده شـدن ابـواب عالـم غیـب و نظـاره آن توسـط راد مـردان قبـل از شـهادت در کربـا، نفـی خـود در اثبـات موضـوع و قتـل دشـمن بـا شـهادت خویـش، فـداکاری بـا جـان، مـال، خانـدان و پیـروان در ایـن مسـیر، دوری از ماجراجویـی و تنـدروی و کنـدروی وارایـه بهتریـن الگـوی مبارزاتـی، ایجـاد بصیـرت در تفکیـک اصل از بــدل، در اوج حقیقــت بــودن حســینیان و در نهایــت ضاللــت بــودن یزیدیــان، عــدم اجبــار همرزمــان بــه جنــگ و مخیــر سـاختن شـان بیـن منزلـگاه وقربانـگاه، عامـل زوال خانـدان امـوی گردیـدن، افشـای منافقـت امویـان و طـرح ایـن پرسـش کـه چـرا آل ابوسـفیان همیشـه بـا آل رسـول دشـمنی مـی ورزنـد وچگونـه بــه قــدرت رســیدند، مخالفــت بــا نظــام موروثــی وطــرح شــعار احیــای آرمــان حکومــت نبــوی و علــوی، مشــاهده لطــف الهــی مبنـی بـر حفاظـت از تـداوم سلسـله دوازده خلیفـه موعـود رسـول اهلل بــا جــان ســالم بــدر بــردن امــام زیــن العابدیــن درکربــا، تحقــق پیشــگویی رســول اهلل )ص( کــه حســین در کربــا بــه قتــل خواهــد رســید و ســید جوانــان بهشــت میگــردد و... تقبیــح جنایــات امویــان امــری بدیهیســت ولــی در یــک نگــرش کلــی و ژرف؛ نهضــت کربــا در کمــال حکمــت و زیبایــی مبتنــی میباشــد. بقــول عالمــه بلخــی هــر آیــت هــال محــرم بــه چشــم خلــق ُ عینــک بــرای دیــدن آن حســن مبهــم اســت واقعیــت اینســت کــه اگــر حــق محــور و مبنــی باشــد؛ بــه تعبیـری قرآنکریـم "باطـل کـف روی آب وشـهدا "فرحیـن" یـا خوشـحاالن از فضـل الهـی و جاویـدان در جـوار خدایـی انـد". آن که بر بال ملک سوی خداوند رود بادل مطمئن وخاطری خرسند رود ِ بــرای شــهید و بازمانــدگان فهیــم و شــهیم اش، شــکوه و شــکایت معنــی نــدارد. الف عشق وگله از یار زهی الف خالف عشق با زان چنین مستحق هجرانند زیبایــی و کمــال از ابتــدا و امتــداد نهضــت حســینی جلــوه گــری نمــوده و در انتهــای آن نیــز در توصیــه حســین بــه زینـب چنیـن نیکـو بیـان گردیـده اسـت: »خواهـرم بـر بـا صبــر کــن و لــب بــه شــکایت مگشــا کــه از منزلــت شــما خواهـد کاسـت. سـوگند بـه خـدا کـه خـدای بـاری تعالـی بـا شــما ســت.« و خداونــد درقرآنکریــم چــه زیبــا میفرمایــد: » عاقبت از آن متقیان است«. بدرستیکه "زیبا تر از سخن زیبا گوینده آن است".